تنهایی صدا میکند مرا

تنهایی صدا میکند مرا
============
آن شب ، نرسیده‌ به‌ درگاه نیلوفر
ستارگان بودند و من و تنهایی من

من اما با خود میگفتم
اما نه‌ ، با تو میگفتم، از تو می گفتم
من میگفتم، کاش خودم، تنها خودم
ازحوض چشمانت ، یک کاسه‌ نور می نوشیدم
اگر میشد حتی یک جرعه‌

آن روز که‌ آمده‌ بود، آن هنگام که‌ آمد
بوی بهار را با خود آورده‌ بود
و چه‌ سخاوتمندانه‌ می پراکند
و به‌هر کس که‌ میرسید یک نفس می داد

،بوی بهار، به‌ هر کس.
سهم من اما، خواب بود
خواب، خواب مهتاب ، خواب مهتاب و آب
خواب مهتاب در سکوت مرداب

خواب باران و گندم ،
که‌ چه‌ سبز بود و خوشه‌هایش طلایی،
اگر می باریدند اشکهای من ، اشکهای تو، اشکهای ما
که‌ دیگر نمی بارند،
و چه‌ سخاوتمندانه‌ دیگر نمی بارند

خواب خورشید که‌ می تابید
خورشید که‌می تراوید
خواب خورشید که‌چه‌ گرم می تابید

خواب گل گندم که‌ به‌ تمنای خورشید بود، به‌ تمنای وصال
خواب او که‌ چون خورشید
چه‌ سخاوتمندانه‌ در رگها نور می پاشاند

خواب گل آفتابگردان را که‌ چون من سر گردان
که‌ خورشید او را ، و مرا تو
دور خود می گردانید ، می چرخانید، می دوانید

گل آفتابگردان غم مخور ، چرا؟؟
دور و برت ر اببین حکایتها فراوانند
حکایت پروانه‌ و شمع که‌ نور می فشاند

اما پروانه‌ جز چرخش و گردش دور شمع چیزی نمیخواهد
آرزویی دیگر ندارد، آرزو؟ چطورآرزویی ندارد؟

تمنای وصال،اما وصال؟
بالش میسوزد، جابش میسوزد
ولی باز تقلا میکند میچرخد و میگردد
شمع را ببین که‌ چه‌ سخواوتمندانه‌ میسوزد
اما دریغ از یک قطره‌ و برای من

پس گل آفتابگردان غم مخور،
تو و خورشید ، شمع و پروانه‌
و من را هم ، حکایتم را مثل خود بدانید
تو و خورشید ، شمع و پروانه‌

من و او، من اما کمی از شما پیشترم
در راه وصال
غبطه‌ نخورید به‌ حال من
چرا که‌ من حسرت میخورم به‌ حال شما
وصال من اما، سوختن بود
،دریافتن نیز، از یاد رفتن بود، بر باد رفتن نیز بود و هست

افسوس که‌ باز هم میگویم باکی نیست ، خیالی نیست
اما او که‌ به‌ سزایش رسید به‌ وصالش رسید

چه‌ می گویم، من چه‌ می فکرم من
در خیالم چه‌ میگذرد،؟
ای او مرا ببخش، مرا بپذیر
خیال مرا بپذیر فکر مرا نیز، مرا دریاب

نه‌ ، اما نه‌، لیاقت من مرتبت من همانا سوختن بود و هست
نه‌ مرا مپذیر ای او، نه‌ تو دیگر مرا مپذیر
عفو کن مرا، ببخش
تو مرگ احساس مرالمس کن ،

تو می بینی، تو خواهی دید غم مرا. تو می بینی
تو لمس میکنی مرگ احساس مرا ،

خوابم یا که‌ بیدار؟؟


،، کاشان
1996